بادي .........................
ساعت 6.5 صبح : فرهام : مامان ميما ، مامان ميما ، مامان ميما ، ما................ ، بادي ، بادي ،بادي ماماني خسته و خواب آلود : فرهام تورو خدا بزار يكم بخوابم فرهام :بابا دي ، بابا دي ، بابا ...........................بادي ، بادي بابايي : واي فرهام خواب موندم ديرمه بابايي بايد برم اداره فرهام : مامان ميما ، مامان ميما ، بادي ،بادي خوب مي دونم كه بايد هر چه سريعتر قيد خواب رو بزنم و در حالي كه پسرك دستم رو گرفته و مي كشه برم بشينم تو اتاقش و بادي كنيم ساعت 7.5 صبح : فرهام : مامان ، مامان ، بابا دي ، ددر ، اداده ماماني داغون :مامان جان گريه نكن ،بابايي ددر نرفته ، رفته اداره زود برمي گرده اونوقت مي ريم ددر ...
نویسنده :
مامان فرهام
12:10