فرهامفرهام، تا این لحظه: 13 سال و 18 روز سن داره

فرهام............مرد کوچک خانه ما...

اولین ددر 20/03/1390

وای خدای من امروز چقدر چیزهای جدید دیدم آسمون آبی ،گلهای رنگارنگ ،درختهای سبز و خوشگل... اونم مامانمه که یکی یکی همه چی رو بهم نشون داد و منو حسابی گردوند . امروز اونقدر به من خوش گذشت که اصلا نق نزدم و فقط مشغول کشف دنیای قشنگ اطرافم بودم. ...
20 خرداد 1390

لالایی برای پسرم

لالالالا،گلم بودی                 انیس و مونسم بودی برو لولوی صحرایی               از این بچه ام چه می خواهی لالالالا،گل نسرین                بیرون رفتن درو بستین منو بردین به هندستون         شوهر دادین به کردستون بیارین تشت و آفتابه              بشورین روی شهزاده که شهزاده خدا داده       ...
20 خرداد 1390

خونه مامان جون

نمی دونم چرا می یام خونه مامان جون اینقدر پسر خوبی می شم و کمتر گریه می کنم ... آها فهمیدم از بس بهم می رسن و باهام بازی می کنن ، همه دورم جمع می شن و هر کی واسه خندوندن من یک کاری می کنه ، آخه خوشبختانه سالیانه ساله که نی نی نداشتن و حسابی خوش بحال من شده، منم از فرصت استفاده می کنم و حسابی آبروی مامانمو که همش بلده پشت سر من حرف بزنه و بگه فرهام همش گریه می کنه وپدرمو دراورده ،می برم و برعکس خونه خودمون همش یا در حال لالا هستم یا می خندم ... مامان جونی و باباجونی و خاله مونا خیلی دوستتون دارم ...... ...
19 خرداد 1390

لالالالا

لالالالا گل پونه                                     لالالالا گلم لالا بابات رفته در خونه                                بخواب ای بلبلم لالا لالالالا گلم باشی                       &nbs...
3 خرداد 1390

تقدیم به پسر و همسرم ....

یک ماه و 2 روز از آمدن مرد کوچک خانه ما می گذرد.مرد کوچکی که برای آمدن به این دنیای خاکی لحظه شماری می کرد و بی صبرانه و عجولانه یک ماه زودتر از موعد مقرر پا به عرصه گیتی نهاد .  پسر دلبندم : هنوز هم گاهی که در چشمهای سیاه و عمیقت  خیره می شوم و ناشیانه سعی در پیدا نمودن علت گریه ها و بی تابیهایت  دارم ، گاهی که برایت لالایی می خوانم و تو برایم لبخندی کوتاه و دلنشین می زنی و زمانیکه از براورده کردن خواسته ها و سکوت ناشی از رضایتت غرق در شعف و شادمانی می شوم هیچ باورم نمی شود که مادر شدم و من همه این لذتها را مدیون خدای مهربان و تو هستم . پسرم ممنون که آمدی و با آمدنت به من مادر شدن را هدی...
25 ارديبهشت 1390