تقدیم به پسر و همسرم ....
یک ماه و 2 روز از آمدن مرد کوچک خانه ما می گذرد.مرد کوچکی که برای آمدن به این دنیای خاکی لحظه شماری می کرد و بی صبرانه و عجولانه یک ماه زودتر از موعد مقرر پا به عرصه گیتی نهاد .
پسر دلبندم :
هنوز هم گاهی که در چشمهای سیاه و عمیقت خیره می شوم و ناشیانه سعی در پیدا نمودن علت گریه ها و بی تابیهایت دارم ، گاهی که برایت لالایی می خوانم و تو برایم لبخندی کوتاه و دلنشین می زنی و زمانیکه از براورده کردن خواسته ها و سکوت ناشی از رضایتت غرق در شعف و شادمانی می شوم هیچ باورم نمی شود که مادر شدم و من همه این لذتها را مدیون خدای مهربان و تو هستم . پسرم ممنون که آمدی و با آمدنت به من مادر شدن را هدیه دادی ، ممنون که در تمام مدتی که در خانه دلم پناه آورده بودی و من میزبان خوبی برایت نبودم با صبر و استقامت با مادرت کنار آمدی ، امیدوارم که بتوانم مادر لایقی برایت باشم .
همسر عزیزم :
از اینکه تو را در نقش پدری دلسوز و مهربان می بینم بسیار شادمانم. از اینکه در تمام لحظات بیماری و بارداری سختم صبورانه و با حوصله کنارم بودی و همیشه وجود گرم و پر محبتت مایه دلگرمی و امیدم بوده و هست از تو ممنونم و خدا را هزاران هزار مرتبه شکر می کنم که پسری سالم و دوست داشتنی به ما هدیه داد و ما را لایق پدر و مادر شدن دانست و حالا ما هردو عاشق پسر کوچولویمان هستیم .