يلدا با فرهام
سی ام آذره و یک شب زیبا
یه شب بلند به اسم شب یلدا
شب شب نشینی و شادی و خنده
شبی که واسه ی همه خیلی بلنده
همه ی اهل خونه خوشحال و خندون
آجیل و شیرینی و میوه فراوون
شب قصه گفتن و یاد قدیما
قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما
شب یلدا که سحر شد،فصل پاییز میره
جای پاییز رو زمستون می گیره
ننه سرما باز دوباره برمی گرده
کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده
سوغاتیهای قشنگ ننه سرما
بارون و برف و تگرگ و یخ و سرِما
با پسرم : روزها مثل برق و باد مي گذرند ، فصلها ، سالها يكي پس از ديگري عبور مي كنند ،شبهاي چله يكي پس از ديگري سپري مي شوند ، و ما بزرگ و بزرگتر مي شويم ، هر سال خاطره اي مي شود انبار شده بر خاطرات قبل ، چقدر دوست دارم اين شب يدا را ، نه بخاطر آجيل و شيريني و خوراكيهاي خوشمزه اش بلكه بخاطر صفا و دور هم جمع شدنهايش ، يادم نمي رود شبهاي يلداي بچگي را ، صفاي خونه مادر بزرگ و جمع هميشگي مان ، رخساندن هندوانه تزئين شده كه گاه زني مي شد با موهاي از فرق باز كرده و چارقد به سر يا مردي مي شد با سيبيل و كلاه آقا جون ... انگار همه چي در بچگي رنگ و بوي ديگه اي داره .... يادش خوش .....
امشب سومين سالي است كه بلندترين شب سال را با هم جشن مي گيريم ، هنوز هم يلداي 89 را خوب بخاطر دارم ، حالا مي فهمم دليل آنهمه مشت و لگد را ، عزيزم تو هندوانه مي خواستي و من نخوردم ، نخوردم چون حال خوبي نداشتم .... و حالا تو عاشق هندوانه اي و به قول خودت هبابا مي خواهي.....
سال پيش درست همين امروز شوهر عمه منير فوت كرد و مامان اينها رفتند تهران ، و چون خيلي يكدفعه اي شد و ماهم فرداش مي خواستيم بريم يلدايي نداشتيم فقط الكي ميز رو چيدم و چند تا عكس ازت گرفتم .
امسال هم مامان اينها شب يلدا نيستند ، رفتن سال عمو جون ، نمي خواستن برن ، بخاطر ما ، مي ترسيدن شبمون خراب بشه ، بزور راهيشون كرديم ، و رفتن
امشب واست برنامه ها دارم ، مي خوام به رسم بچگي برات هندوانه تزئين كنم كه نه زن باشه و نه مرد بلكه پسر كوچولويي باشه مثل خودت و با كلاه و شال گردن خودت بعدشم بدم هر چقدر كه دوست داري بخوري ،اصلا بي خيال دل درد و جيش چاره اش عرق نعنا با نباته ، بخوري تا تلافي اون يلداي 89 دربياد.
راستي عزيزم امشب به رسم قديم همگي خونه عزيز جون جمع مي شيم ، مي خوام همه رو با هندوانه فرهامي سوپرايز كنم .
اینم عکسهاش :
بقیه عکسها در ادامه مطلب
اینم از عکس عزیز جون و آقا جون :
ما که موفق نشدیم یک عکس درست و حسابی از این بچه با هندونه بگیریم ، راستی این همون هندونه است فقط مدام شال و کلاه و عوض می کرد