نود و یک
نود رفت. نود هم مثل تمام سالهایی که از پی هم آمدند و رفتند عاقبت رفت . اما نود برای من با تمام این سالها فرق می کرد ....
نود سال سختی بود اما زیبا ، سال عجیبی بود اما بیاد ماندنی ، سالی بود پر از لحظه های ناب مادری و پر از تجربه های سخت زندگی ، خاطراتی که بر جا ماندند و هرگز فراموش نخواهند شد ...
نود هم رفت و تو در آن بدنیا آمدی ، با خنده ات خندیدیم و با گریه ات گریستیم ... عجب حکایتی داشت این سال نود...
ببخش که این اواخر کمتر به سراغ وبلاگت آمدم ، فرصتی نداشتم البته بهتر است بگویم فرصتی برایم باقی نگذاشته ای !!!
عید امسال بوی بچگی میداد ، بوی لباس عید ، عیدی و عید دیدنی ...
با پسرم: عزیز دلم! سال نو شده است. حال که نوید یک سال دیگر را داری، بکوش تا از لحظه هایت بهترین استفاده را بکنی: زود قد بکش، قدمهای لرزانت را محکم کن، تجربه بیاموز ، تجربه ...و در همه حال از زندگی ات لذت ببر و هرگز فراموش نکن که بی نهایت دوستت داریم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی