فرهامفرهام، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره

فرهام............مرد کوچک خانه ما...

د...در

1390/8/8 0:51
نویسنده : مامان فرهام
268 بازدید
اشتراک گذاری

هر روز صبح زود با صدای فرهام از خواب بیدار می شوم ، صدای ملچ ملوچ کردن دستان کوچکش که تا مچ در حلقش فرو برده ، صدای آوازهای مختلف و تمرین اصوات ، صدای غر زدن از روی گرسنگی و ...

برای من خسته و تشنه خواب که کل شب را در بهترین حالت ممکن هر یک ساعت بیدار شده ام این خواب دم صبح خیلی شیرین و دلچسبه ....

زیرچشمی نگاهی به پسرک می اندازم ، تنها کافی است تا چشمان باز شده ام را ببیند تاجیغی از روی شعف و شادمانی نثارم کند ، دقایقی طول می کشد تا مغزم آمادگی لازم را برای آغاز روزی نو پیدا نماید و و بعد ...

امروز صبح در خواب صداهای عجیبی می شنیدم ، خوب که گوش دادم شنیدم فرهام سخت مشغول تمرینه ، خدایا باورم نمی شد بالاخره زحمتهای دیروز مامان نتیجه داد و فرهام داشت می گفت د...در

پسرم لب و لوچه اش رو افقی باز می کرد و با همراه با پرتاب مقادیر زیادی آب دهن مدام می گفت : ددر خوشمزهنیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله پریوا
15 آبان 90 15:14
ای جونم