نهال کوچک ما
تماشای انسان در حال رشد بسان تماشای نهالی است که جان می گیرد ، ریشه می دواند ،قد می کشد شکوفه می دهد و روز به روز شکوفاتر می شود ، چه حسی دارد باغبان این نهال کوچک بودن و هر روز شاهد رشد و شکوفایی او بودن ...
نهال کوچک ما این روزها حتی وقت سر خاراندن هم ندارد ، کلی پروژه انجام شده و در دست اقدام روی دستش مانده که باید حتما انجام دهد ، این نهال کوچک دیگه برای خودش مردی شده ! ماما و بابا و ددر و ده و دو و مم را به زیباترین شکل ممکن ادا میکند، موقع عصبانیت جیغ بنفش می کشد و شادیش را با کشیدن مو و چنگ انداختن در چشم و چال طرف مقابل به بهترین شکل ممکن بیان می دارد حتی التماس کردنش هم دیدنیست ، هنگامی که با جدیت تمام پای سیستم نشستی و سعی می کنی تمام حواست به کارت باشه واونوقت میبینی یک موجود کوچولوی شیرین از پاهایت گرفته و بین زمین و هوا آویزان مانده و همزمان برای توجه و بغل شدن غر میزند و التماس می کند ...
نهال کوچک ما کلی برای خودش آقا شده ! دیگه این روزها سیمها ،کشوها ، درهای کابینتها ، کتابها و ... لحظه ای آب خوش از گلویشان پایین نمی ره ، از حال و روز کنترل تلویزیون و شارژر موبایل و گوشی بنده که حالا دیگه تنها وسیله ای است برای گوش دادن به حسن کچل و حسنی نگو بلا بگو و .... چیزی نپرسید که کبابند این بنده های خدا از دست این پسرک ...
با پسرم : مرد کوچولو ! به تو می بالم تنها به این خاطر که می بینم به خودت ایمان داری و هرگز لحظه ای از تمرین و تلاش برای شناخت خود و محیط اطرافت دست برنمی داری ، فکر می کنم که حالا انقدر بشناسمت که بدانم آینده ای روشن و تماشایی در انتظار توست ...
خوشحالم که خداوند مرا لایق این دانست که باغبان تو باشم